حاشیه نشینی نوعی زندگی است که با شیوه زندگی روستایی و شهری متفاوت است و در چند دهه اخیر به یکی از معضلات و بحرانها در شهرها مخصوصا شهرهای بزرگ تبدیل شده است که ریشه بخش عمده مخاطرات اخلاقی و اجتماعی است. بحرانی که اگر برای حل آن چارهایی اندیشیده نشود تبدیل به یک تهدید […]
حاشیه نشینی نوعی زندگی است که با شیوه زندگی روستایی و شهری متفاوت است و در چند دهه اخیر به یکی از معضلات و بحرانها در شهرها مخصوصا شهرهای بزرگ تبدیل شده است که ریشه بخش عمده مخاطرات اخلاقی و اجتماعی است. بحرانی که اگر برای حل آن چارهایی اندیشیده نشود تبدیل به یک تهدید خواهد شد. با نگرشی درست به مساله میتوان آنرا از یک تهدید به یک فرصت تبدیل کرد و از قابلیتها و تواناییهای خود افراد حاشیهنشین برای مدیریت و بهسازی محل سکونتشان استفاده کرد.
واقعیت ساختاری شهری، ساختاری مملو از تبعیض، تفاوت و بیعدالتی، تقسیم ناعادلانه ثروت و … است که ساختاری دارای دو بخش متن و حاشیه را ایجاد کرده است، حاشیهایی که به دلیل بیعدالتی ایجاد شده و با بیعدالتی نیز با آن برخورد میشود.
حاشیهنشینی یکی از چالشهای اصلی در مسیر رشد و توسعه پایدار است که به دلایلی مانند رشد جمعیت شهری، رشد سکونتگاههای غیررسمی، مهاجرت بیرویه به شهرها و … به صورت ناخواسته به شهرها تحمیل شده است.
حاشیهنشین محلهایی است که خانههای آن رو به ویرانی است و از مصالح کم دوام ساخته شده است. فرهنگ فقر در این محله کاملا غالب است و تودههای کمدرآمد بیشتر در این مناطق ساکن هستند. حاشیهنشینی با اسکان غیررسمی در مکانهای مستعد کناره شهرها آغاز میشود. حاشیهنشینی نتیجه عدم تعادل منطقهایی در کشور است و ساکنان مناطق محروم کشور مجبورند به آنجا که مکانی است دارای امکانات و امنیت نسبی مهاجرت کنند.
* نوعی زندگی متفاوت با زندگی رایج شهری و روستایی است که با ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی مخصوص به خود بافت فیزیکی معینی را ایجاد کرده است که با ساکنین بافت اصلی شهر متفاوت است.
* حاشیهنشینان افرادی هستند که از حالت نیروی کار و تولیدی گذشته خود بیرون آمده اند و به صورت نیروی مازاد در حاشیه شهرها که مملو از مهاجرین است سکنی گزیدهاند. اکثر این افراد در روستاها و شهرهای خود نیز نیروی مازاد بودهاند که به این مناطق مهاجرت کردهاند.
* این افراد اغلب اقلیتهایی ( مذهبی، قومی، زبانی) هستند که به متن شهر جذب نشدهاند و به وسیله موانع فیزیکی و انسانی از بقیه بخشهای شهری جدا میشوند.
در گذشته نه چندان دور اغنیا و فقرا در منازلی در کنار هم زندگی میکردند و صرف زندگی در یک محله نشانه جایگاه اجتماعی نبود و حاشیه نشینی در طی زمان به تمایزات اجتماعی و اقتصادی تبدیل شده است. گسترش شهرها و افزایش درآمد حاصل از نفت موجب ایجاد جاذبه و رونق شهری شده است که این موجب سیل مهاجران فاقد توانایی به نواحی شهری شد و به دلیل اینکه بدون برنامهریزی و خودبهخودی بود مشکل مسکن را که خود دارای مشکل بود با مشکل مصاعف روبرو کرد. این مهاجران به مکانهای کم درآمد نواحی رو آوردند که با درآمد آنان سازگاری داشته باشد.
حاشیه نشینی را با نامهای شلنگ آباد، خرابه، آلونک، حلبی آباد، زاغه، حاشیه، حصیرآباد، تپه، مجبورآباد و … نیز میشناسند.
ویژگی بارز مناطق حاشیهنشین ارزانی زمین است در حالیکه امکانات لازم برای یک زندگی متعارف را ندارد. این مناطق به علت فقرفرهنگی و اقتصادی مظلوم واقع شدهاند و نتوانستهاند جذب نظام اجتماعی- اقتصادی شوند. این قشر به دلیل سواد و تخصص کم، توان مالی کمی دارند به همین دلیل مصالح مورداستفاده در بناهایشان نامرغوب است و ضریب امنیتی کمی داردکه خود مشکلی برای مدیریت شهری است. مناطق حاشیهنشین به مرور اگر مورد توجه قرار گیرد میتواند تبدیل به شهرک شود.
زاد و ولد در این مناطق بالاست که خود مشکل زاست. گروههای خودجوش متمایل به کجروی در بین این جوانان شکل میگیرد که در مقابله با تخریب مسکن و سایر مشکلات عمومی، متحد عمل میکنند. معمولا ناهنجاری و آسیبهای اجتماعی در بین این قشر زیاد است. قاچاق موادمخدر، رواج مشاغل کاذب غیررسمی، عدم وجود مهارت فنی، فقر مفرط اقتصادی، سطح نازل آموزش و پرورش، جنایتهای مبتنی بر هیچانگاری جامعه، رواج بزهکاری، اعتیاد به مواد مخدر، خرید و فروش مشروبات الکلی، مفاسد اخلاقی، نزاع و … در مناطق حاشیهنشین زیاد دیده میشود.
زندگی ۱۰ تا ۱۲ نفری در یک اتاق مشکلات رفتاری و اخلاقی متعددی را ایجاد میکند. معضلاتی مانند بلوغ زود رس، مصرف عادی مواد مخدر در منزل، گرایش شدید به اعتیاد مواد مخدر و … در جوانان و نوجوانان این مناطق زیاد دیده میشود.
میزان خدمات اجتماعی در این مناطق فوقالعاده پایین بوده و انشعابات آب و برق قاچاق است. رفاه اجتماعی بسیار پایین بوده و اوقات فراغت معنایی برای آنان ندارد. جوانان اکثرا عقیده دارند که درس فایدهایی ندارد و باید زودتر کار پیدا کنند.
زمینههای ارتکاب جرم در افراد حاشیهنشین بیشتر از سایر جاها است. تعداد افراد بیکار و نیازمند با سطح سواد و مهارت پایین، روشنایی کم معابر، وضعیت جغرافیایی منطقه و … همه موجب مشکلات امنیتی خاص شده است و بسیاری از جوانان را به سمت جرم سوق میدهد.
افزایش روند بیسوادی و بی علاقهگی به آموزشهای فرهنگی و مذهبی، رواج دستفروشی و دورهگردی، افزایش بیکاری فصلی و دائمی، افزایش تکدیگری، جاری شدن فاضلاب خانگی در معابر عمومی، عدم دفع به موقع زباله، آلودگی هوا و صوتی، فراگیری بیماریهای عفونی و واگیردار، وجود بافت مسکونی درهم و بیضابطه، فرسودگی بناها، ترافیک شدید درمحلهها، نمای نامطلوب ابینه و سیمای شهر و … در ین این مناطق به وضوح دیده میشود.
عکسالعملهای این افراد به ناآرامیهای سیاسی سریع است و این افراد معمولا تمایل زیادی به شرکت در تظاهرات و اعتراضات خیابانی دارند. آسیبهای سیاسی گسترده اثرات سو و مهمی بر امنیت عمومی دارد.
در پایان باید گفت که در دهههای اخیر به علت افزایش جمعیت و افزایش قیمت مسکن و اجارهبها و ضعفهای اقتصادی شاهد افزایش جمعیت در حاشیه شهرها هستیم و امروزه شاهد معضل حاشیهنشینی در شهرها هستیم. حاشیهنشینی در گذشته فقط در شهرهای بزرگ دیده میشد اما امروزه به کل کشور سرایت کرده است و آسیبهای زیادی از جمله بهداشت نامناسب، کودکان کار، فقر، بزهکاری، عدم امکانات آموزش و رفاهی و … را به دنبال دارد.
سمیه طالب
از سایت موسسه فرهنگی هنری فرهنگ سازان معاصر دیدن کنید
متن خبر را در هفته نامه دیباگران به صورت چاپ شده مشاهده کنید.