اگر بخواهید در موقعیت خشم برانگیز از موضوعات مطرح شده درباره قاطعیت طوری استفاده کنیم که رفتارتان قاطعانه محسوب شود.در نظر گرفتن موضوعات زیر کمک کننده خواهد بود: ۱- با اظهارات مثبت آغاز کنید برای مثال بگویید: من مایلم به شما بگویم که چه احساسی دارم زیرا رابطه با شما برایم مهم و محترم است. […]
اگر بخواهید در موقعیت خشم برانگیز از موضوعات مطرح شده درباره قاطعیت طوری استفاده کنیم که رفتارتان قاطعانه محسوب شود.در نظر گرفتن موضوعات زیر کمک کننده خواهد بود:
۱- با اظهارات مثبت آغاز کنید
برای مثال بگویید: من مایلم به شما بگویم که چه احساسی دارم زیرا رابطه با شما برایم مهم و محترم است. می توانید گفته های خود را با یک قدردانی آغاز کنید ولی مراقب باشید که سخنانتان صادقانه باشد طی سال گذشته از کار کردن با شما لذت بردم ولی اخیرا”
۲-صریح باشید
از ضمیر اول شخص استفاده کنید و بگویید:”من احساس خوبی ندارم/عصبانی ام”.
با استفاده از ضمیر سوم شخص و تعمیم دادن از احساسات خود فاصله نگیرید: “وقتی دیگران….”یا “ناراحت کننده است وقتی که….”
۳- شدت خشم خود را مشخص کنید
هر آنچه را که احساس می کنید با ضمیر اول شخص بیان کنید:”کمی حالم گرفته است” یا “دارم از عصبانیت منفجر می شوم”. دادن این گونه اطلاعات از احساسات خود بدون اغراق در آن اغلب موجب می شود که فرد مقابل با دقت به صحبت های شما گوش کند. اگر به طرف مقابل صرفا”بگویید:”من از دست شما عصبانی هستم”. این شرایط را مهیا می کنید که او یا مرعوب گفته شما شود و یا متوسل به رفتارهای دفاعی پرخاشگرانه کلامی یا غیر کلامی گردد.
۴- دیگران را به این خاطر که شما عصبانی کرده اند سرزنش نکنید
به یاد داشته باشید که هیچ کس این قدرت را ندارد که احساسی را در ما بوجود آورد بلکه این خود ما هستیم که درون دادها را به برون داد تبدیل می کنیم. بنابراین به جای گفتن: “نه تو مرا عصبانی کردی” بگوئید: “من عصبانی شدم وقتی که تو…..”
۵- از احساسات ترس و نگرانی استفاده کنید
به عنوان مثال بگوئید:”من از گفتن این موضوع به شما نگرانم زیرا گمان می کنم که شاید قکر کنید من فرد بهانه گیری هستم یا بعد از فهمیدن آن مرا طرد کنید یا…”. این گونه اظهارات به شما کمک می کند که احساس کنید کنترل بیشتر بر احساسات خود داشته و از طرف فرد مقابل پذیرفته شده و به شما اطمینان خاطر داده شود(مثلا ممکن است فرد مقابل بگوید: ” نه من قول می دهم که حرف های شما را بشنوم.”
۶- به مسوولیتهای خود اذغان کنید
برای مثال بگوئید:” من متوجه شدم که باید موضوعی را به تو می گفتم ” یا ” من جزء افرادی هستم که چارچوب های خاص خودشان را دارند ” یا ” من در حال حاضر وضعیت خاصی دارم.”
۷- از کوچک نشان دادن خود یا دعوت طرف مقابل به انتقاد از خود یا خشم تلافی جویانه پرهیز کنید
برای مثال نگوئید:” می دانم که آدم بدقلقی هستم/بیش از اندازه حساسم / نازک نارنجی ام و…” یا ” ممکن است اگر به شما بگویم برسر من داد بزنید ” زیرا بدین ترتیب ایده های تحریک کننده و مضری را در ذهن طرف مقابل ایجاد می کنید.”
۸- گله و شکایتهای گذشته را زنده نکنید
در واقع حتی المقدور در هر زمان فقط به یک موضوع بپردازید. این مساله خصوصا” برای برخی از افراد وسوسه انگیز است که به موزه ناراحتیهای گذشته خود سری بزنند( برای مثال:” هفته پیش هم همین اتفاق افتاد…”). اگر طرف مقابل شما هم به همین ترتیب عکس العمل نشان دهد در ابتدا فقط سعی کنید که از تکرار و ادامه یافتن اینگونه گفتگوها اجتناب کنید. در غیر این صورت انرژی خود را در بحث “این بجای آن” در رابطه با زندگی در قرن گذشته به هدر خواهید داد و دیگر رمقی برای رفع تعارض فعلی باقی نخواهد ماند.
۹- نقش یک روانشناس آماتور را بازی نکنید
از تفسیر رفتارهای فرد مقابل پرهیز کنید. اظهار نظر هائی نظیر ” می دانم که واقعا به چه چیزی فکر می کنید شما فکر میکنید که….” یا ” شاید این عادت را از پدرتان یاد گرفته اید” میتواند به عنوان برخوردی ترحم آمیز یا پرخاشگرانه قلمداد شود.
۱۰- از تعمیم دادن یا برچسب زدن اجتناب کنید
اگر شما از جملاتی نظیر “همه مردها / زن ها / نوجوانان / شمالیها / جنوبیها و….اینطوریاند ” استفاده کنید آتش عصبانیت دو طرفه را فراهم کردهاید. تعمیم دادن تجارب گذشته ما به موقعیت فعلی معمولا منجر به ایجاد مناقشه میشود. علاوه بر این برچسب زدنهایی نظیر ” تو همیشه همین طور بودهای ” به راحتی میتواند طرف مقابل ما را به موضع دفاع بکشاند.
۱۱- از موعظه کردن و درس اخلاق دادن پرهیز کنید
سعی نکنید به فرد مقابل بگوئید که او چگونه باید یا نباید احساس، فکر یا اعتقاد خاصی داشته باشد. اگر در رابطه با یک ارزش مشخص، تعارضی بین شما و فرد مقابل وجود دارد میتوانید به آن اشاره کرده ولی بعدا” در فرصت مقتضی، وقتی که هر دو احساس آرامش دارید در رابطه با تفاوتهای خود بحث کنید.
به عنوان مثال به جای گفتن جملاتی نظیر ” کسی با سن و سال تو باید از اینکه اینقدر بی نظم است خجالت بکشد. انگار که تا به حال کلمه نظم و ترتیب به گوش تو نخورده است “. میتوان از این جمله استفاده کرد:” انگار که برداشت من و تو از نظم و ترتیب بسیار متفاوت است. اگر مایلی بعدا در مورد آن صحبت کنیم.”
۱۲- پای شخص سوم را وارد ماجرا نکنید
از گفتن جملاتی نظیر ” اگر پدر شما هم اینجا بود. عصبانی میشد…” یا ” من تنها کسی نیستم که از این رفتار شما شاکی است…” اجتناب کنید.
۱۳- به جای انتقاد از تمامی شخصیت فرد، از رفتار خاص فرد انتقاد کنید
برای مثال بجای گفتن ” تو آدم خودخواهی هستی” بگوئید:” به نظر من اینکه تو نیازهای مرا در نظر نمی گیری خودخواهانه است.”
۱۴- در بیان خواسته های خود واقع بین و شفاف باشید
مثلا به جای گفتن: ” چرا فقط تو در این دنیا اینقدرشلوغ و پر سر و صدائی” بگوئید:” دوست دارم وقتی که در حال مطالعه هستم از هدفون استفاده کنی”
۱۵- از تهدید به تنبیه به شکل صحیح استفاده کنید
همیشه مطمئن باشید تهدیدی را که در نظر گرفتهاید قابل کاربرد باشد.تهدیدهای تو خالی نظیر ” اگر یکبار دیگر دوچرخه مرا برداشتی همه سی دیهایت را توی سطل آشغال میریزم” یا ” اگر فردا کتابم را برایم نیاوری به استاد میگویم که تو در تهیه گزارش هیچ نقشی نداشتی” به احتمال زیاد نتیجه مطلوبی را به دنبال نخواهد داشت. حتی اگر این گونه تهدیدها به طور موقتی موثر باشند به احتمال زیاد در دراز مدت بیفایده خواهد بود چرا که بدین ترتیب شما حس احترام به خود را مخدوش میکنید.
۱۶- از شوخ طبعی بپرهیزید
موقعیت هایی که لازم است برخورد قاطعانه ای را بروز دهید. وقت مناسبی برای شوخ طبعی نیست. لازم است لحن جدی را به خود بگیرید.
۱۷- تلاش نمائید پاداشی را پیشنهاد کنید
مشخص کنید که اگر طرفین (شما و طرف مقابل) رفتار خود را تغییر دهند چه پیامدهای مثبتی مواجه خواهند شد. به عنوان مثال بگوئید:”من مطمئن هستم که اگر بتوانم در این رابطه به توافق برسیم میتوانیم به عنوان یک گروه عملکرد بهتری داشته و به نتایج مهمتری برسیم.” یا ” اگر درباره آن سوء تفاهم صحبت کنیم کمتر سعی میکنیم که از یکدیگر فرار کنیم.”
۱۸-از زبان قاطعانه استفاده کنید
بدین منظور لازم است که بتوانید زبان قاطعانه را از دیگر زبانها (زبان پرخاشگرانه-منفعلانه و منفعلانه-پرخاشگرانه) تشخیص داده و آن را به کار گیرید. شما میدانید که به کار بردن هر زبانی به جز زبان قاطعانه یا به شما و یا به فرد مقابل آسیب میزند (جسمانی یا کلامی) و طرفین را از رسیدن به حق و حقوق احتمالی خود محروم می کند. زبان قاطعیت ایجاب میکند که به صورت کلامی و غیر کلامی از آن استفاده کنیم:
کلامی:
غیر کلامی:
نکته اول:
این واقعیتی است که اژدهای خشم یک موجود اساطیری نیست که در هزار توهای پیچ در پیچ افسانهها به دنبال آن باشیم بلکه در هر موقعیت خشم برانگیزی میتوان هیبت نامتناسب آن را مشاهده کرد. ولی هر وقت که ما بتوانیم در موقعیتهای خشم بر انگیز با قاطعیت عمل کنیم احساسی که در ما به وجود خواهد آمد دال بر این است که اژدهای خشم مغلوب توانمندی ما شده است.
قدرت خشم در کنترل افکار و رفتار آدمی بسیار زیاد است و به همین علت توانمند شدن ما در مقابله با آن انرژی و زمان میطلبد. فراموش نکنیم که مهارت در گرو تمرین شکل میگیرد.
نکته دوم:
استفاده از فرآیند سه مرحلهای کنترل خشم، موجب افزایش توانمندی افراد مختلف در مواجهه با موقعیتهای خشم بر انگیز میگردد ولی ذکر این نکته الزامی است که هدف از آموزش کنترل خشم، این نیست که تمامی افراد فقط وقتی توانایی مقابلهی صحیح با خشم را فرا میگیرند که بر اساس این فرآیند عمل نمایند.تفاوتهای فردی، عاملی است که مانع از این امر می شود.
استفاده از فرآیند سه مرحله ای کنترل خشم موجب افزایش توانمندی افراد مختلف در مواجهه با موقعیت های خشم بر انگیز می گردد ولی ذکر این نکته الزامی است که هدف از آموزش کنترل خشم این نیست که تمامی افراد فقط وقتی توانایی مقابلهی صحیح با خشم را فرا میگیرند که بر اساس این فرآیند عمل نمایند. تفاوتهای فردی، عاملی است که مانع از این امر میشود.
اگر فردی در موقعیتهای خشم برانگیز، طوری رفتار میکند که علاوه بر اینکه حق و حقوق خود را میداند؛ به مسوولیتهای خود نیز آگاهی دارد و به عبارت دیگر برای احقاق حق خود مسوولیتهای خود را که همانا آسیب وارد نکردن به طرف ( کلامی یا غیر کلامی ) است میشناسد؛ این فرد دارای مهارت کنترل خشم است.
الهام شکرانه
در سایت (dibagaran7.ir) می توانید به اخبار بیشتری دست پیدا کنید.
سایت فرهنگ سازان می تواند به شما در دست یابی به مقاله های هنری و فرهنگی کمک کند.