نمود واقعیت یا واقع گرایی در آثار هنرمندان یکی از اهداف اکثر هنرمندان در تمامی اعصار بوده است. و هنرمندان سراسر جهان با وجود سبک های متفاوت و جدای از گرایش به سبک های مختلف به دنیای واقعی به عنوان منبع الهام مهم و اصلی نگاه می کنند. و سعی در بازنمایی واقعیت دارند و […]
نمود واقعیت یا واقع گرایی در آثار هنرمندان یکی از اهداف اکثر هنرمندان در تمامی اعصار بوده است. و هنرمندان سراسر جهان با وجود سبک های متفاوت و جدای از گرایش به سبک های مختلف به دنیای واقعی به عنوان منبع الهام مهم و اصلی نگاه می کنند.
و سعی در بازنمایی واقعیت دارند و تلاش می کنند که جهان واقعی را خلق و عینا بازنمایی کنند. با توجه به این که می دانند شاید این تلاش و کوشش شان به بار ننشیند و در این بازنمایی موفق نباشند.
نمود طبیعت و دنیای واقعی را از همان ابتدا می توان در آثار هنرمندان ابتدایی دید. و ما شاهدیم که هنرهای انسان های اولیه نیز بازتابی از واقعیت و دنیایی که در آن زندگی می کنیم است. این آثار همچنین نشانگر خصوصیات و وضع آن دوران نیز هست.
در بین سبک های مختلف می توان گفت که سبک هایی مثل رئالیسم، ناتورالیسم از سبک های مهم در جهت خلق واقعیت هستند. از ویژگی های سبک رئالیسم بازنمایی جهان عینی و مادی بدون احساس گرایی، خوشایندگری و تفاسیر شخصی است. بیان واقعیت مطلق تجربه شده انسان در زمان و مکان معین مضامین و موضوعات در این سبک باید الزاما قابل لمس و مادی باشند.
گوستاو کوربه که سردمدار رئالیسم (واقع گرایی) است. در آثارش از هرگونه پیرایه بندی و اغراق در احساسات پرهیز نموده و همواره درصدد وفاداری به روح واقعیت مضامین بوده است. از دیگر هنرمندان سبک رئالیسم به جز گوستاو کوربه،می توان از فرانسوا میله، ادوارد مانه، فرانسیسکو گویا، انوره دومیه نام برد که از هنرمندان مطرح این سبک هستند.
در سبک ناتورالیسم نیز ما شاهد بازنمایی جهان عینی و مادی ولی همراه با احساس گری، خوشایند گری و تعابیر شخصی هستیم. در این سبک شاهد نمایش آثار با محوریت طبیعت و تاکید بر عین گرایی و پژواک های علوم طبیعی است. در این سبک مضامین علاوه بر دنیای مادی، دنیای معنوی و تخیلی را نیز شامل می شود. از هنرمندان این سبک نیز می توان از ایوان شیشکین نام برد.
اما در بین این سبک ها در جهت خلق واقعیت، سبک سورئالیست قابل توجه است. در سبک سورئالیسم (وهم گری) که مهمترین جنبش ادبی و فلسفی قرن بیستم است،
هنرمندانش درصدد بیان نمایش اَبر واقعیت یا واقعیتی برتر از واقعیت است. البته واقعیت باطنی، نه واقعیت ظاهری. هنرمندان این سبک درصدد بیان واقعیتی برتر از واقعیت (فراواقع نما) و همچنین بیان ترس ها، اوهام، دلهره و فضاسازی وهمی است.
از هنرمندان این سبک می توان به سالوادر دالی، خوان میرو، پل کله و … اشاره کرد.
در واقع با توجه به موضوعات گفته شده. می توان گفت که تمامی اتفاقات و سبک های هنری درصدد خلق بهتر واقعیت و نزدیکی بیشتر به واقعیت، به وجود آمده است
و یکی از اهداف هنرمندان قرابت اثر با واقعیت است. هنرمند با توجه به استعداد، تجربه، ذوق و قریحه ی خود و بر اساس اداراک و مشاهداتش و همچنین تحلیل و ارزیابی اش از موضوع دست به ساخت اثر می زند. می توان گفت که هر چقدر هم هنرمند سعی کند. که شواهد خود را دقیق بازتاب دهد. اما انعکاس و تصویر کردن هر موضوعی، شبیه و همان عین واقعیت نیست. و نکته جالب تر این که نگاه هر هنرمندی از یک سوژه ی واحد و شبیه به هم، با یکدیگر متفاوت است و شبیه هم نیستند.
حتی اگر هدف هنرمند از بازنمایی اثری بازنمایی عینی و دقیق اثر باشد. طبیعی است که تصور هنرمند و برداشت وی از آن اثر کمی با موضوع و اثر هنرمند متفاوت است. پس می توان گفت که بازنمایی هیچ اثر واقعی، شبیه آن اثر در واقعیت نیست.
این را نیز باید اضافه نمود که دقت از ضروریات هنر است. و برای واقعیت بخشیدن هنرمند به دقت کافی نیاز دارد. و هنرمند با انتخاب های خود می تواند در واقعیت آفرینی بهتر عمل کند. در هر اثر هنری می توان با کمی تامل دو موضع که اولین مورد بازتاب وقایع و اتفاقات عصر هنرمند و همچنین خصوصیات روحی اش را دریافت. به بیان دیگر می توان گفت که عواملی همچون وضعیت روحی و اتفاقات جامعه ی هنرمند در هنگام خلق اثر هنری در او تاثیر بسیاری دارد.